-
در گلستانه
سهشنبه 18 دی 1386 16:12
دشتهایی چه فراخ! کوههایی چه بلند در گلستانه چه بوی علفی میآمد! من در این آبادی، پی چیزی میگشتم: پی خوابی شاید، پی نوری، ریگی، لبخندی. پشت تبریزیها غفلت پاکی بود، که صدایم میزد. پای نیزاری ماندم، باد میآمد، گوش دادم: چه کسی با من، حرف میزند؟ سوسماری لغزید. راه افتادم. یونجهزاری سر راه. بعد جالیز خیار،...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آذر 1386 16:25
زندگی رسم خوشایندیست... زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ... زندگی پرشی دارد به اندازه عشق... زندگی چیزی نیست که لبه طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود... زندگی حس غریبیست که یک مرغ مهاجر دارد... زندگی سوت قطاریست که در خواب پلی می پیچد... زندگی گل به توان ابدیت... زندگی ضرب زمین در ضربان دل هاست... زندگی هندسه ی ساده ی...
-
همراه
دوشنبه 21 آبان 1386 15:52
تنها در بی چراغی شب ها می رفتم. دست هایم از یاد مشعل ها تهی شده بود. همه ستاره هایم به تاریکی رفته بود. مشت من ساقه خشک تپش ها را می فشرد. لحظه ام از طنین ریزش پیوند ها پر بود. تنها می رفتم ، می شنوی ؟ تنها. من از شادابی باغ زمرد کودکی براه افتاده بودم. آیینه ها انتظار تصویرم را می کشیدند، درها عبور غمناک مرا می...
-
روزگار
دوشنبه 23 مهر 1386 14:24
در کلاس روزگار، درس های گونه گونه هست: درس دست یافتن به آب و نان! درس زیستن کنار این و آن. درس مهر. درس قهر، درس آشنا شدن. درس با سرشک غم ز هم جدا شدن! در کنا این معلمان و درس ها، در کنار نمره های صفر و نمره های بیست! یک معلم بزرگ نیز در تمام لحظه ها، تمام عمر! در کلاس هست و در کلاس تیست! نام اوست: مرگ! و آنچه را که...
-
دوست
پنجشنبه 5 مهر 1386 17:36
دوست تو حاجات بر آورده توست. او کشتزار توست که در آن با مهر بذر می افشانی و با سپاس درو می کنی. او سفره تو و اجاق توست. زیرا با گرسنگی به نزد او می آیی ، و برای آرامش و صفا، او را می جویی. برای یکی از بهترین دوستام که خیلی دوسش دارم و حاضرم جونم براش بدم یه مشکلی پیش امده! تو رو خدا دعا کنید هر چه زودتر مشکلش حل شه !!!
-
...
جمعه 2 شهریور 1386 23:22
این روزا عشق آدما مثل عروسک بازیه آخر قصه ها همش حرف خداحافظیه دیگه کسی تو کوچه ها شعرو غزل نمی خونه نگاه هیچکی تا ابد به قاب در نمی مونه این روزا رسم آدما رفتن و برنگشتنه ساده ترین کار همه از همدیگه گذشتنه این روزا کار عاشقا گریه و چشم به راهیه جرم و گناه همشون گناه بی گناهیه... این روزا عشق و عاطفه فقط مال تو قصه...
-
!!!
سهشنبه 30 مرداد 1386 01:54
-
فراموشی
سهشنبه 23 مرداد 1386 01:54
مانده ام در کوچه های بی کسی ... سنگ قبرم را نمیسازد کسی... سوختم خاکسترم را باد برد... بهترین دوستم مرا از یاد برد...!
-
گل
دوشنبه 8 مرداد 1386 19:35
آفتابگردان دنبال خورشید می گشت ، ناگهان ستاره ای چشمک زد..آفتابگران سرش را پایین انداخت! آری...گلها هیچ وقت خیانت نمی کنند...! یک جمله ی خیلی معروف دیگه هم هست که می گه: بخشندگی را از گل بیاموز، زیرا گل ته کفشی که لگد مالش می کند را هم خوشبو میکند!!! بهتر ما انسان ها یه کم فداکاری از گل ها بیاموزیم...
-
مهر ایران زمین
جمعه 5 مرداد 1386 19:33
اگر ایران بجز ویرنسرا نیست من این ویران سرا را دوست دارم اگر تاریخ ما افسانه رنگ است من این افسانه ها را دوست دارم نوای نای ما گر جانگدازست من این نای و نوا را دوست دارم اگر اب و هوایش دلنشین نیست من این اب و هوا را دوست دارم بشوق خار و صحراهای خشکش من این فرسوده پا را دوست دارم من این دلکش زمین را می پرستم من این...